زنان سوارکار تهران در دهه ۵۰: پیشگامان جسارت و استقلال در جامعه
در میانه دهه پنجاه خورشیدی، تهران شاهد اوجگیری پدیدهای فرهنگی و ورزشی بود: حضور پررنگ زنان در رشته سوارکاری. این ورزش که پیش از آن بیشتر مختص مردان بود، به تدریج جای خود را در میان زنان متجدد، تحصیلکرده و ورزشدوست پایتخت باز کرد. صدها زن و دختر روزانه در پارکها، کلوبهای سوارکاری و جنگلهای مصنوعی اطراف تهران، مهارتهای لازم برای تاخت، پرش و تیمار اسب را فرا میگرفتند. در این دوره، داشتن یک اسب خوب به نمادی از «ایدهآل باشکوه دخترانه» تبدیل شده بود و موفقیتهای زنان در مسابقات پاییز ۱۳۵۳، جایی که بیشتر کاپها به دست دختران افتاد، گواه این مدعا بود.
ماریان هاراطونیان، یکی از نامآورترین سوارکاران زن ایران در آن دوران، خاطرات جالبی از واکنشهای جامعه به حضور زنان در این رشته دارد. او میگوید: «زنها، مخصوصا مسنترها وقتی مرا سوار بر اسب میبینند ابروهایشان را با تعجب بالا میاندازند و میگویند: «به حق چیزهای نشنیده! دختر و اسبسواری؟ چه نترس! چه بیباک. مگه دیگه به اینها میشه گفت زن، همهشون شدن مردهای کت و شلوار پوش!» این واکنشها نشاندهنده نگاه سنتی جامعه به نقش زنان و تصور عدم تناسب این فعالیت با هویت زنانه بود.
اما زنان سوارکار آن دوران، دیدگاهی متفاوت داشتند. گلنار بختیار در این باره میگوید: «در موقع خودش زن هستم و سوارکاری مغایرت با زن بودن ما ندارد. سوارکاری ما را وظیفهشناس بارمیآورد و از لحاظ جسمی و روحی نیرومندمان میکند.» روشنک فیروز نیز به دنبال رهایی از «نازپروردگی دخترانه» بود و معتقد بود این نوع تربیت در اجتماع آن روز کاربردی ندارد. آتشه فیروز نیز با هدف نشان دادن برابری زن و مرد، بیان میداشت: «میخواستم به همه نشان بدهم که زن و مرد هیچ فرقی با هم ندارند. علاوه بر اینکه از لحاظ طرز تفکر و تحصیل میتوانند یکی باشند، از لحاظ قدرت جسمی هم اگر جسم خودشان را پرورش دهند یکساناند.»
این گفتگوها که در مجله «زن روز» در تاریخ ۹ آذر ۱۳۵۳ منتشر شده بود، تصویری روشن از نسلی از زنان را ارائه میدهد که با جسارت، سنتها را به چالش کشیده و به دنبال اثبات توانمندیهای خود در عرصههای مختلف، از جمله ورزش، بودند.
منبع: khabaronline_ir